پناتو

برنامه درسی و رشته چیست؟

کتاب دوره‌ها و برنامه‌های میان رشته‌ای- هاریت رابلز

 

برنامه درسی

اولین اصطلاحی که به توضیح نیاز دارد، برنامه درسی است.  تومبز مینویسد که برنامه درسی برخلاف کاربرد شایع آن در ایالات متحده به معنایی شُسته رفته، تعریفی دقیق، یا اتفاق نظري میان اساتید که معمولاً لازمۀ استانداردهاي کار حرفه اي است دست نیافته است. براي مثال این اصطلاح هم میتواند اشاره به ترتیبات ساختاري رسمی باشد، و اشاره به آنچه که آموزش داده میشود. به عقیدة استارك و لوتر اصطلاح برنامه درسی دست کم شش کاربرد دارد. این اصطلاح میتواند اشاره به یکی از موارد زیر باشد:

 

۱-  مأموریت و هدف یک کالج یا برنامه، یا اظهار نظر جمعی در بارة آنچه که آموختن آن براي دانشجویان اهمیت دارد؛

۲- مجموعه تجربیاتی که برخی مراجع تصمیم گیرنده معتقدند دانشجویان باید کسب نمایند؛

۳-  مجموعۀ دروس ارائه شده به دانشجویان؛

۴- مجموعۀ دروسی که دانشجویان از بین دروس موجود انتخاب میکنند؛

۵-  محتواي یک رشته خاص؛

۶- چارچوبی از زمان و واحدهاي درسی که یک کالج در قالب آن آموزش میدهد.

 

شاید تعریف تومبز ( 1991 ، ص 10 ) به بهترین نحو معانی و کاربردهاي مختلف یک برنامه درسی را با هم جمع کند: یک برنامه درسی رفتاري از نوع واکنش جمعی توسط هیئت علمی دانشگاهی است. این واکنش بیانگر پاسخگویی آنان در قبال عوامل بیرونی توقعات جامعه یا تغییراتی که در دنیاي علم ایجاد میشود و عوامل درونی، از قبیل نیازهاي دانشجویان است. تومبز ( 1991 ، ص 21 ) بعلاوه یادآور میشود که در این تعریف تمام ویژگیهاي ضروري وجود دارد: پاسخگویی هیئت علمی، دانش تخصصی، نتایج مورد انتظار، روابط متقابل، و یک طرح آموزشی براي دانشجویان.

گلاسگو ( 1997 ، ص 19 ) نیز هدف مهمتر و واقعبینانه تري را به اهداف برنامه درسی افزوده و میگوید: برنامه درسی نظام ادارة دانشجو در کلاس درس را نیز تعریف میکند. معلمان به آن برنامه درسی علاقه نشان میدهند که به ایجاد نظم در کلاس درس کمک کند. هنگامی که چنین  برنامه اي را یافتند، به آن پايبند خواهند ماند.

 

رشته

اصطلاح دومی که نیاز به تعریف دارد اصطلاح رشته است. فعالیت رشته اي تأثیر عمیقی بر امر تولید و انتقال دانش داشته است. این اصطلاح نیز، همانند اصطلاح برنامه درسی، معانی متعددي دارد. براي مثال، رشته هم اشاره به حوزه اي است که باید مورد مطالعه قرار گیرد، و هم به روشهایی که در آن حوزه مورد استفاده قرار میگیرند. اصطلاح رشته یک معناي حصري دارد؛ این اصطلاح براي آن به کار می رود که بدنه اي از دانش را از بدنۀ دیگري متمایز نماید؛ و در وهلۀ اول هم انگشت بر آن ویژگیهایی می گذارد که واحدهاي مشخص علم را از همدیگر متمایز نماید- در مقابل آن ویژگیهایی که می تواند آن واحدها را به هم متصل نماید.

کاکلمنز رشته را چنین تعریف میکند: شاخه اي از یادگیري یا حوزه مطالعاتی که با بدنه اي از دانش مقبولِ همگان مشخص شده است، مربوط به بخش کاملاً تعریفشده اي از موجودیت هاست، و به طرز نظام مندي با ابتناي بر اصولی عموماً پذیرفته شده و با کمک سازوکارها و قواعدي روشمند تأسیس شده باشد:

مثلاً، ریاضیات، شیمی، و تاریخ.

 

کیگر رشته را به عنوان شاخه شناخته شده اي یا قطعه اي از دانش در متن یادگیري عقلانی با قوانین و استانداردهایی که عموماً بر آن توافق شده باشد تعریف میکند. وي مدعی است که در آمریکاي معاصر، معیارهاي ترسیم و تعریف یک رشته چنین است:

1- تعداد افرادي که به آن علاقه مند بوده و به مطالعۀ آن میپردازند.

2- اهمیت نسبی چنین افرادي.

3- معناداري کلی آن رشته در متن ساختار آکادمیک موجود.

4- قدمت آن؛

5- وجود جامعه اي از دانش آموختگان در سطح ملی.

6- عضویت چنان جامعه اي در یکی از شوراهاي سه گانه یعنی شوراي جوامع دانش آموختگان آمریکا، شوراي تحقیقات علوم اجتماعی، یا آکادمی ملی علوم.

او در سال 1979 بر اساس این معیارها برآورد کرده بود که [در آمریکا] بیش از شصت رشته وجود دارد.

 

 

ادامه دارد...

 

 

تحریریه پناتو

 

صفحه اصلی عمومی