اقسام حکمت اسلامی بر مبنای روش | فلسفه مشاء، فلسفه اشراق، حکمت متعالیه
نویسنده: انسیه برخواه
منبع: دانشنامه جهان اسلام
حکمت، بر حسب روشى که حکماى مسلمان در صورتبندى و تألیف آراى خود به کار بستهاند، به چند نوع تقسیم میشود که به ترتیب ظهور تاریخى عبارتاند از :
۱)حکمت مشاء، که متفکران آن پیرو روش استدلالى و بحثىِ ارسطوییاند و از مبانى اندیشه ارسطو متأثرند، در عین حال حکمایى چون ابنسینا در چهارچوب فلسفه ارسطویى محصور نماندند. چنانکه ابنسینا، در ضمن تفسیر و تعلیم آموزههاى ارسطویى، مکتبى متمایز و مستقل از آن به نام حکمت مشرقیه را بنیان نهاده و آثارى نظیر حکمه المشرقیه، کتابالانصاف و رساله حىّبن یقظان را در این زمینه تألیف کرده است (رجوع کنید به مشاء*، حکمت؛ ابن سینا*؛ حکمهالمشرقیه*؛ حىّ بن یقظان*). حکمت مشرقیه ابن سینا را طلیعه ظهور حکمت اشراق سهروردى دانستهاند (نصر، ۱۳۷۵ش الف، ص ۲۲).
۲) حکمت اشراق، مشرب سهروردى و پیروان او که در اصولِ اندیشه متأثر از حکمت خسروانى (حکمت ایران باستان) و آراى افلاطونى و نوافلاطونى است. این دسته از حکما میکوشند با تهذیب نفس و با عنایت الهى از مشاهده انوار مجرد و معانى عالى برخوردار شوند. سهروردى این نوع حکمت را حکمت ذوقى و اشراقى نامیده و آن را از حکمت بحثى برتر دانسته است. به گفته او، این حکمت بر اساس مشاهدات عقلى و دریافت امور روحانى تحقق مییابد و صرفآ حکمتى تصورى و تصدیقى نیست؛ البته به اعتقاد او، درک حقیقتِ حکمتِ ذوقى و اشراقى بدون مهارت داشتن در علوم بحثى و حکمتِ رسمى میسر نیست (سهروردى، ج ۲، ص ۱۰ـ۱۳؛ شهرزورى، ص ۳ـ۶؛ ابراهیمیدینانى، ۱۳۸۶ش، ص ۳۰، ۹۱؛ نیز رجوع کنید به اشراق*، حکمت).
وى (ج ۲، ص ۱۱ـ۱۲)، براساس همین تقسیم، حکما را با توجه به درجه بهرهمندى آنان از ذوق و بحث، به چند طبقه تقسیم کرده است: حکیم متأله و متبحر در ذوق و بیبهره از حکمت بحثى؛ حکیم متبحر در بحث و بیبهره از حکمت ذوقى؛ حکیم متبحر در ذوق و بحث هر دو؛ حکیم متبحر در ذوق و تأله و متوسط در بحث یا ناتوان در آن؛ و حکیم متبحر در بحث و متوسط در ذوق و تأله یا ناتوان در آن.
سهروردى تنها حکما را شایسته خلافت الهى میداند و معتقد است که خلیفه خدا بر روى زمین حکیمى از حکماى طبقه سوم است (رجوع کنید به اشراق*، حکمت؛ سهروردى*، شهابالدین).
۳) حکمت متعالیه. مکتب ملاصدرا و پیروان او که مبتنى بر تلفیق مکاتب فکرى اسلامى مختلف و جمع میان عرفان و برهان و قرآن است (رجوع کنید به حکمت متعالیه*؛ ملاصدرا*).
علاوه بر این سه مکتب ــکه مشهورترین مکتبها در حکمت اسلامى به شمار میروندــ حوزههاى فکرى دیگرى در دورههاى میانى حکمت اشراق سهروردى و حکمت متعالیه ملاصدرا وجود داشته که از آن جمله است مکتب شیراز و مکتب اصفهان، بهویژه حکمت یمانیه میرداماد در مکتب اصفهان.
نام حکمت یمانیه برگرفته از روایت منسوب به پیامبر اکرم صلیاللّهعلیهوآلهوسلم است: «الایمان یمانى و الحکمه یمانیه» (کلینى، ج ۸، ص ۷۰).
حکمت یمانیه از عناصرى چون حکمت مشاء، حکمت اشراق و آموزههاى شیعى تألیف یافته است. مراد از فلسفه یمانیه، حکمتى است که خداوند توسط پیامبران و از راه وحى یا اشراق بر بشر نازل کرده است (نصر، ۱۳۶۵ش، ص ۴۵۲؛ اوجبى، ص ۹۸).
ملامحمدجعفر لاهیجى در شرح مشاعر ملاصدرا (ص۱۱۴ـ ۱۱۶) تقسیمبندى دیگرى براى حکمت، از حیث روش، آورده است:
1) حکمت مشاء، که پایینترین مرتبه علم و حکمت است و دایر بر علوم رسمى است. صاحب این حکمت به مشى فکر و استدلال بسنده میکند و براى او فقط علمالیقین حاصل میشود.
2) حکمت راوق یا علم تأویل و کشف، که دایر بر هدایت و حسن توفیق از جانب خداست و خدا براى صاحب آن روزنهاى از «رواق» ملکوت میگشاید. این مشرب متعلق به کسانى است که علاوه بر نظر، به سمع و دریافت مسائل از جهانشناسان حقیقى نیز بها میدهند، اما چون گرفتار حجاب سمعاند تنها تا رواق کاخ هستى راه مییابند و از مشاهده مستقیم درون آن محروم میمانند و به علمالیقین و عینالیقین دست مییابند.
3) حکمت اشراق یا علم تفهیم و الهام، که صاحب آن بدون حجابِ سمع در معرض اشراق انوار قرار میگیرد و براى او علمالیقین، عینالیقین و حقالیقین حاصل میشود (نیز رجوع کنید به جوادى آملى، ج ۱، بخش ۱، ص ۱۳۷ـ۱۳۸).